جدول جو
جدول جو

معنی ابوخالد کابلی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوخالد کابلی
(اَ لِ دِ بُ)
وردان، ملقب به کنکر. او از اصحاب علی بن الحسین علیهم االسلام است و گویند پس از شهادت حضرت حسین بن علی علیه السلام همه شیعیان از مذهب خویش بگشتند جز چهارتن و آنان ابوخالد کابلی و یحیی بن ام طویل و جبیربن مطعم و جابر بن عبداﷲ باشد. او در اول به امامت محمد بن حنفیه گروید و مذهب کیسانیه گرفت و سپس بوسیلۀ یحیی بن ام طویل از آن طریقت بگشت و بخدمت علی بن الحسین علیهم االسلام پیوست و برای احتراز از قتل و سفک حجاج مدتی متواری بزیست و سپس بمکۀ مکرمه پناه جست و در آخر عمر سفری برای دیدار مادر بکابل شد. و پس از وفات علی بن الحسین در سلک اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام درآمد. و رجوع به نامۀ دانشوران ج 1 ص 90 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

والبی، مسمی بهرمز. محدث است. واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
تابعی است و از ابوهریره روایت کند. و پسر او سلیمان از پدر روایت آرد. در تاریخ اسلام، تابعی به کسانی اطلاق می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) علم و دین را دریافت کرده اند. این افراد نقش بسیار مهمی در حفظ و انتقال سنت نبوی داشته اند و به دلیل نزدیکی به صحابه، دارای اعتبار و ارزش علمی بالایی در علوم اسلامی، به ویژه حدیث، فقه و تفسیر هستند. بسیاری از مکاتب فکری اولیه جهان اسلام بر اساس تعلیمات همین تابعین بنا شده اند.
لغت نامه دهخدا
(عُقَ)
ابن خالد بن عقیل ایلی، مکنی به ابوخالد، از موالی بنی امیه. وی از حافظان حدیث بود و از ’شرطیان’ مدینه بشمار می آمد. عقیل به سال 141 هجری قمری در مصر درگذشت. (از الاعلام زرکلی از تهذیب التهذیب)
لغت نامه دهخدا